نام انگليسی: Persian Leopard

 نام علمی: Panthera pardus saxicolor

 
 پلنگ را بايد آميزه ای منحصربفرد از زيبايی، ابهت، قدرت و وقار دانست، قوی و درعين حال چابک و سريع، با حمله های کشنده. کوهستان عرصه حضور اوست، همه جا هست. هروقت حضور آنرا در نزديکی خود حس کردی، شک نکن. البته اين زيبای نامرئی پيش از آنکه تو آنرا ببينی، او تو را ديده و بدون آنکه بفهمی و جانوران ديگر بفهمند، آهسته از ميان تخته سنگها آنجا را ترک کرده است تا هميشه بدانيم که سلطان مغرور کوهستانها دوست ندارد کسی او را ببيند. شب هنگام بر سر کوه ها می رود و می غرد تا همگان بفهمند که اين قلمرو مالکی دارد، مالکی که حضور هيچ رقيب ديگری را در عرصه خود برنمی تابد. او حاضر است تا پای جان برای دفاع از آن بجنگد.

 پلنگ بزرگترين گربه سان دنياست که در ارتفاعات بلند کوهستانی زندگی می کند و همين بالا و دور از دسترس بودن آن باعث گرديده که انسان آنرا شکارگری مغرور بداند. تعبيری که باعث شده از ديرباز مثلهای مختلفی در ميان مردم سينه به سينه نقل شود. می گويند پلنگ آنقدر مغرور بود که برای آنکه از تمامی جانوران بالاتر باشد، از بلندترين کوه ها بالا رفت و از اينکه همه را زيرپای خود می ديد، به خود می باليد. ولی شب هنگام ديد که ماه در دل آسمان از آن بالاتر است، پس پريد تا بتواند ماه را نيز تحت سيطره خود درآورد، غافل از آنکه به ته دره سقوط کرد و کشته شد. شايد همين داستان خود ريشه نگرش ما درباره انسانهای مغرور نيز باشد. اين جانور زيرک و چالاک، در اکثر مناطق ايران زيست می کند، ولی متأسفانه آينده آن روشن نيست.

 

 وقتی پلنگ ها پا بر زمين گذاشتند ...

 

به اعتقاد ديرين شناسان دو خانواده مهم گوشتخواران يعنی گربه سانان و سگ سانان، دارای منشأ مشترکی بوده و حدود 50 ميليون سال پيش از يک جد مشترک جدا شده اند، چراکه سنگواره هايی که خصوصيات هر دو خانواده را داشتند، تقريبا مربوط به اين زمان بودند. دانشمندان با بررسی تفاوتهای کمی در ژنها و توالی DNA در سگ سانان و گربه سانان، توانسته اند برآورد کمی مناسبی از جهشهايی که در اين دو خانواده طی 40 ميليون سال گذشته رخ داده را مشخص نمايند.

 اکثر محققين بر اين عقيده اند که گربه ای با نام Pseudaelurus که حدود 9 تا 20 ميليون سال پيش می زيسته آخرين جد مشترک گربه سانان امروزی بوده است (البته لازم به ذکر است که Pseudaelurus نخستين گربه نيست، گربه های دندان خنجری به حدود 35 ميليون سال پيش بازمی گردند، ولی تمامی نوادگان آنها منقرض شده اند). مطالعات مولکولی اخير مبين آنست که تمامی گربه های امروزی از يکی از چندين گونه Pseudaelurus که حدود 11 ميليون سال پيش در آسيا می زيسته، تکامل يافته اند.

 حدود 4 تا 6 ميليون سال پيش اشتقاق تدريجی گربه های بزرگ و متوسط جثه آغاز شد و حدود 8/1 تا 8/3 ميليون سال پيش منجر به ظهور گربه های بزرگ، از جمله پلنگ گرديد. پلنگها در بخشهای وسيعی از قاره آسيا پراکنده شده و از طريق پل های زمينی دو سر دريای سرخ، به آفريقا رفته و تمامی زيستگاه های قابل سکونت اين قاره سياه را به اشغال خود درآورند.

 
 جايگاه پلنگ در ميان گربه سانان

 

پلنگ يکی از 37 گونه گربه سانان دنيا محسوب می گردد (البته برخی از متخصصين اعتقاد دارند که اين خانواده 36 عضو دارد). اعضای اين خانواده در تمام نقاط جهان به جز استراليا، قطب شمال و قطب جنوب زندگی می‌کنند. در گذشته در ايران 10 گونه گربه سان زندگي مي‌كردند که با انقراض شير ايرانی و ببر خزر، امروزه پلنگ بزرگ جثه ترين گربه سان کشور محسوب می گردد.

 

با اين اوصاف وضعيت رده بندی پلنگ ايرانی بطور خلاصه به قرار زير می باشد:

 
 رده بندی سيستماتيک زيرگونه پلنگ ايرانی

 نام فارسی نام علمي :

 

شاخه مهره‌داران Vertebrata

 

رده پستانداران Mammalia

 

راسته گوشتخواران Carnivora

 

خانواده گربه‌سانان Felidae

 

زيرخانواده گربه های بزرگ Pantherinae

 

جنس پلنگ Panthera

 

گونه پلنگ pardus

 

زيرگونه ايرانی saxicolor

 

  براساس حوزه پراکنش جغرافيايی و تغييرات ظاهری، از گذشته تاکنون پلنگ همواره موردتوجه متخصصين رده بندی بوده و به دليل حوزه انتشار وسيع و تنوع رنگ و خالها، تا 27 زيرگونه (13 زيرگونه در آفريقا و 14 زيرگونه در آسيا) شناسايی و طبقه بندی شده اند، ولی مطالعات ژنتيکی در يک دهه اخير مبين آن بوده که پلنگهای سرتاسر دنيا متعلق به 9 زيرگونه هستند که عبارتند از:

 

1. پلنگ آفريقايی P.p.pardus

 

2. پلنگ عربی P.p.nimr

 

3. پلنگ آمور يا خاور دور P.p.orientalis

 

4. پلنگ شمال چين P.p.japonensis

 

5. پلنگ جنوب چين P.p.delacouri

 

6. پلنگ جاوه P.p.melas

 

7. پلنگ سری لانکا P.p.kotiya

 

8. پلنگ هندی P.p.fusca

 

9. و .... پلنگ ايرانی P.p.saxicolor که از هندوستان به غرب آسيا، تمامی پلنگها را شامل می شود (به استثنای شبه جزيره عربستان)

 

پلنگ آفریقا  :African Leopard


 

 
 یکی از زیرگونه های فراوان پلنگ ، پلنگ آفریقایی است . به طور متوسط حدود 7000۰0 پلنگ در آفریقا زندگی می کنند . وزن جنس نر به طور میانگین به 60 کیلوگرم می رسد . جنس ماده آن نیز وزنی بین 35 تا 40 کیلوگرم دارد . پلنگ های آفریقایی بسته به مکانی که زندگی می کنند ، جثه های متفاوتی دارند . آنها در مناطق مختلف آفریقا به غیر از بیابانهای شنی زندگی می کنند و بیشتر در شب به شکار می پردازند . آنها تقریبا از تمام پستانداران مانند گراز ، گوزن ، مانگوس ، گورخر ، زرافه ، ایمپالا ، خرگوش و حیوانات اهلی چادرنشینان تغذیه می کنند . همچنین خزندگان ، جوندگان و پرندگان نیز در رژیم غذایی پلنگ آفریقا قرار دارند

 

 پلنگ آمور یا منچوری    :Amur Leopard

 


این پلنگ بومی خاور دور روسیه ، شبه جزیره کره و شمال شرقی چین است . در بین تمامی زیرگونه های پلنگ ، این زیرگونه کم ترین جمعیت را دارد . نسل این حیوان در چین و کره از میان رفته است و تنها در مرز روسیه با چین و کره شمالی باقی مانده است . بر اساس سرشماری سال 2007 میلادی ، فقط 14 تا 20 پلنگ بالغ و 5 تا 6 توله پلنگ به زندگی پرخطر خود ادامه می دهند . توسعه شهرها ، ساخت راه ، شکار ، بهره برداری از جنگل و تغییرات آب و هوایی باعث کاهش بسیار بسیار شدید تعداد این گربه ی زیبا شده است . وزن جنس نر پلنگ آمور 32 تا 48 کیلوگرم است و به ندرت وزن 60 تا 75 کیلوگرم مشاهده شده است . وزن ماده ها نیز 25 تا 43 کیلوگرم است . دو نوع گوزن ( سیکا و شوکا ) در کنار خرگوش و گورکن طعمه های اصلی پلنگ آمور را تشکیل می دهند . حدود 300 پلنگ آمور در باغ وحش های روسیه ، اروپا و آمریکای شمالی  زیست می کنند

 
 

پلنگ عربی   :Arabian Leopard

 

پلنگ عربی یکی از 9 زیرگونه ی پلنگ و کوچکترین آنهاست . وزن جنس نر حدود 30 کیلوگرم و جنس ماده حدود 20 کیلوگرم است . مناطق گوناگون شبه جزیره عربستان ( کوهستان های مدینه و حجاز ، شمال یمن ، کوه های راس الخیمه و شرق امارات ) و شبه جزیره سینا ، مکان زندگی پلنگ عربی است . پلنگ عربی از پستانداران سم دار ، پرندگان و خزندگان تغذیه می کند . این پلنگ در خطر انقراض قرار دارد و طی آمار سال 2006 میلادی تنها 200 قلاده از این گربه در طبیعت وجود دارد . در سال های اخیر مجامعی جهت حفاظت از این پلنگ تشکیل شده است

 
 

پلنگ هندی     :Indian Leopard

 

این پلنگ در شبه قاره هند و در کشورهای هند ، نپال ، بوتان ، بنگلادش و بخش هایی از پاکستان زندگی می کند . پلنگ هندی در کنار ببر بنگال ، شیر آسیایی و پلنگ برفی یکی از چهار گربه سان بزرگ هندوستان است و گسترده ترین قلمرو را در بین گربه سانان هند دارد . اما خطر ، نسل این پلنگ را تهدید می کند . حیواناتی که سکونت گاه های مشترکی با پلنگ دارند ( مانند شیرها ، ببرها ، خرس ها ، گرگ ها ، فیل های آسیایی ، کفتارها ، سگ های وحشی و ... ) ممکن است توله های پلنگ را به قتل برسانند و ببرهای بنگال و شیرهای آسیایی گاهی ممکن است به یک پلنگ کاملا بالغ حمله کنند . اما مهم ترین خطر انسان ها هستند . سال هاست که این حیوان با کاهش زیست گاه و شکار مواجه است . حمله پلنگ ها به حیوانات اهلی باعث نبرد انسان با پلنگ هندی شده است . از این گربه سان تعداد 9844 قلاده باقی مانده است . برای جلوگیری از بیشتر شدن این تعارضات ، سازمان های مسئول هند برنامه های مختلفی را اجرا کرده اند

 

 پلنگ جاوه     :Javan Leopard

 

پوست این پلنگ گاه دارای خال و گاهی سیاه و بدون خال است . تنها زیستگاه این گربه سان جزیره ی جاوه اندونزی است . پلنگ جاوه از پستاندارانی مانند گراز ، انواع میمون ، گوزن و جانوران اهلی همچون سگ ، ماکیان و بز تغذیه می کند . این پلنگ به دلیل جنگل زدایی و گسترش مناطق شهری در جاوه ، در آستانه انقراض قرار گرفته است . امروزه فقط 100 تا 250 قلاده از این پلنگ در جاوه زیست می کند . در سال های اخیر مجامعی جهت حفاظت از این پلنگ در کشور اندونزی راه اندازی شده است

 

  پلنگ چینی یا شمال چین    :North China Leopard

 

پلنگ چینی یکی از زیر گونه های پلنگ در جهان است که وزن نر آن 50 کیلوگرم و وزن ماده آن 32 کیلوگرم است . این پلنگ بومی شمال چین است و در مناطق مرکزی و شرقی کشور چین نیز وجود دارد . این گربه سان منزوی از پستاندارانی چون گراز و گوزن و جوندگان و پرندگان تغذیه می کند . این پلنگ در آستانه انقراض قرار دارد

 
  پلنگ هندوچین     :Indochinese Leopard

 

پلنگ هندوچین در جنوب شرقی آسیا زیست می کند . به دلیل حضور این گربه در جنوب چین به آن پلنگ جنوب چین هم می گویند . در مورد این زیرگونه اطلاعات زیادی در دست نیست . پلنگ هندوچین در معرض خطر انقراض است و از جمعیت آنها خبر محکمی وجود ندارد . به دلیل قطع درختان و نابودی جنگل ها برای ساخت مکان های مسکونی ، زیستگاه این جانور از بین رفته است . به علاوه شکار غیرمجاز آن برای صادرات به دیگر نقاط باعث کاهش جمعیت این پلنگ شده است . به ندرت امکان دارد که پلنگ هندوچین خارج از مناطق حفاظت شده دیده شود . این گربه سان در کشورهای میانمار ، تایلند ، مالزی ، لائوس ، کامبوج ، ویتنام و جنوب چین زندگی می کند . البته در جنوب چین حضور محسوس تری دارد . جمعیت این گونه بین سال های 1940 تا 1980 میلادی کاهش شدیدی پیدا کرد اما از سال 1996 طرح هایی برای نگهداری آنها در نظر گرفته شد

 
 پلنگ سریلانکایی    :Sri Lanka Leopard

 

پلنگ سری لانکایی یکی از زیرگونه های پلنگ در جهان است که تنها زیستگاه او نواحی گوناگون جنگل های سریلانکا ( گرمسیری ، مرتفع یا سرد و خشک ) است . وزن نر این جانور 55 کیلوگرم و وزن ماده 30 کیلوگرم است . پلنگ سریلانکا از پستانداران کوچک و بزرگ مانند گوزن یالدار ، گراز ، میمون ، گاومیش و خزندگان و پرندگان تغذیه می کند . در نواحی کم باران گوزن خالدار غذای اصلی این گربه است . این پلنگ هم وضعیت جالبی ندارد و در آستانه ی انقراض است . امروزه 700 تا 950 پلنگ در سریلانکا وجود دارد


 
پلنگ ایرانی     :Persian Leopard

 

پلنگ ایرانی بزرگترین گونه پلنگ در جهان است که خوشبختانه ، هنوز جمعیت کمی از آن در کشور ما زندگی می کند . پلنگ ایرانی بومی غرب آسیاست که متاسفانه در فهرست گونه های در خطر انقراض آی یو سی ان قرار گرفته است . برخی عقیده دارند پلنگ ایرانی دارای 3 زیرگونه و بعضی دیگر عقیده دارند دارای 5 زیرگونه است . پلنگ ایران می تواند تا ارتفاع 4 هزار متری زیست کند

غذای پلنگ با توجه به منطقه ای که در آن زندگی می کند متفاوت است . بخش عمده رژیم غذایی پلنگ ایرانی از شکار سم داران نسبتا بزرگ همچون گوزن ، غزال ایرانی ، قوچ و میش ، بز کوهی و گراز تامین می شود . در کنار آنها شکارهای کوچکتری مانند موش ، خرگوش ، تشی و گوشت خواران کوچک مانند روباه و شغال در کنار انواع پرندگان و خزندگان در فهرست غذایی پلنگ ایرانی جای می گیرد . همچنین درصد بالایی از رژیم غذایی پلنگ در ایران را دام اهلی تشکیل می دهد . وزن نمونه های بزرگ پلنگ آفریقا و هند 60 کیلوگرم است ولی به دلیل غذای پلنگ ایران که اغلب کل و بز ، قوچ و میش و گراز است ، وزن پلنگ ایران به 90 کیلوگرم هم می رسد

 جمعیت پلنگ ایرانی در سراسر کشورهای محل زیست خود از 871 تا 1290 قلاده برآورد شده است . تازه ترین آمارهایی که کشورهای محل زیست پلنگ ایرانی از جمعیت این گربه سان منتشر کرده اند به این صورت است :

 ایران 550 تا 850 قلاده ، افغانستان 200 تا 300 قلاده ، ترکمنستان 78 تا 90 قلاده ، ارمنستان 10 تا 13 قلاده ، آذربایجان 10 تا 13 قلاده ، قره باغ 3 تا 4 قلاده ، گرجستان 5 قلاده ، روسیه در قفقاز شمالی 10 قلاده و ترکیه 5 قلاده .

ایران مهم ترین زیستگاه پلنگ در خاورمیانه است که امکان بقای گروه های کوچک این حیوان در قفقاز ، شرق ترکیه و احتمالا ترکمنستان از راه مهاجرت های بین مرزی را افزایش می دهد . اصلی ترین تهدید جدا شدن زیستگاه ها و قطع ارتباط ژنتیکی گروه های مختلف این حیوان است که به تشکیل گروه های کوچک منجر شده است .  به طوری که در همه قلمرو زیستی این حیوان هیچ گروه جمعیتی وجود ندارد که دربرگیرنده ی بیش از 100 پلنگ بالغ باشد

 کاهش طعمه بر اثر شکار انسان ها ، گسترش زیربنایی ، مزاحمت های انسانی و از میان رفتن زیستگاه ( شامل چیدن گیاهان و قارچ های خوراکی ، ساخت معدن ، جاده سازی ، جنگل زدایی ، آتش سوزی و چرای دام ) عواملی است که منجر به تکه تکه شدن زیستگاه این جانور شده است .

 شکار مستقیم پلنگ ایرانی ممکن است به صورت تروفه برای فروش پوست ( در افغانستان ) ، از بین بردن پلنگ برای حفاظت از دام ها و حیوانات خانگی ( در ایران و ترکمنستان ) و کشتن به محض مشاهده ( در قفقاز و ترکیه ) صورت گیرد . این موارد با توجه به جمعیت کوچک این حیوان تاثیر قابل توجهی دارد . به ویژه در قفقاز که از بین رفتن حتی یک پلنگ ثبات جمعیتی را بر هم می زند.

با اینکه نزدیک به 2 سال از مشاهده ی آخرین نشانه مستند دال بر حضور پلنگ ایرانی در حوزه ی کشورهای قفقاز و ترکیه می گذرد ، روسیه تلاش خود برای احیای پلنگ ایرانی را آغاز کرده است . آنقدر ما ایرانی ها بی مهری به پلنگ روا داشتیم که روس ها تلاش می کنند نام پلنگ ایرانی را به پلنگ قفقاز  تغییر دهند و اگر ما به رویه ی خود ادامه دهیم در سال های آینده دیگر نامی از پلنگ ایران وجود نخواهد داشت.

 پراکنش

 در ميان گربه سانان بزرگ دنيا، پلنگ از گسترده ترين پراکنش جغرافيايی برخوردار است. در گذشته در شمال آفريقا و همچنين عمده قسمتهای جنوب صحرای بزرگ آفريقا وجود داشت. خارج از آفريقا، گستره پراکنش پلنگ به سمت شرق تا آسيای صغير، ايران، هندوستان، سری لانکا، آسيای جنوب شرقی، چين، تبت و خاور دور و روسيه امتداد داشت ولی امروزه محدوده پراکنش آن بسيار محدودتر شده است.

 بقايای سنگواره های پلنگ در نهشته های پلئيستوسن در سرتاسر اروپا، خاورميانه، هندوستان، جاوه و آفريقا يافت شده و شواهد سنگواره ای نشان از آن دارد که پلنگهای جاوه و فلسطين بسيار بزرگتر از ريختهای امروزی بوده اند. براساس اعلام مجامع جهانی، اين گونه را در ايران، افغانستان و پاکستان می توان "نادر"، در فلسطين، عمان، عربستان سعودی، قفقاز، يمن و ترکمنستان "درمعرض خطر" و در عراق، کويت، لبنان، قطر، ترکيه، امارات عربی متحده، اردن و سوريه "منقرض شده" طبقه بندی نمود. عراق نيز از کشورهايی بوده که تا همين اواخر وجود پلنگ در آن مشکوک بود، ولی با کشته شدن يک پلنگ در اثر برخورد با مين ضدنفر در سال گذشته در سليمانيه، حضور پلنگ در آن دوباره قطعی شد.

 پراکندگی پلنگ در ايران بسيار قابل توجه است، تمامی استانهای ايران ميزبان اين گربه بزرگ هستند، هرچند که هنوز بررسی های بيشتری برای کسب اطمينان از حضور پلنگ در استان همدان نياز است.


 وضعيت پلنگ در دنيا

 وضعيت پلنگ در مناطق مختلف دنيا بسيار متضاد می باشد. بطوريکه در برخی بخشهای گستره پراکنش اين جانور "شديدا درخطر" انقراض است، حال آنکه در برخی نقاط ديگر به عنوان يک آفت شمرده می شود. در فاصله سالهای 1974 تا 1982، تمامی پلنگها به عنوان آسيب پذير در ليست سرخ طبقه بندی شده و تجارت بين المللی پلنگ ممنوع اعلام گرديد. با اين حال، از سال 1983 به چندين کشور آفريقايی اجازه داده شد که تعداد محدودی مجوز شکار تروفه پلنگ صادر نمايند. پلنگ درحال حاضر در ضميمه شماره 1 CITES قرار دارد و برای 13 کشور آفريقايی سهميه ای به ميزان 2590 قلاده پلنگ در سال برای شکار توسط شکارچيان صادر می شود. اين جانور در حال حاضر به عنوان يک گونه حمايت شده در کشور بوده و شکار آن قاچاق محسوب می گردد. از نظر اتحاديه جهانی حفاظت، وضعيت پلنگ ريسک کم/نزديک به تهديدشده (LR/nt – Near Threatened) می باش، ولی درسطح خردتر اگر وضعيت هر زيرگونه به صورت مجزا مورد بررسی قرار گيرد، دربسياری از مناطق درحال نابودی است. زيرگونه پلنگ ايرانی "درمعرض خطر" انقراض طبقه بندی شده و به هيچ وجه به وفور پلنگ در آفريقا يا هندوستان نمی باشد. درمورد وضعيت جمعيت پلنگ در آفريقا آمار دقيقی وجود ندارد و بيشترين آماری که ذکر می شود، حدود 000/700 قلاده پلنگ در قاره آفريقاست که با استفاده از مدلسازی آماری چنين آماری را ارائه دادند. در هندوستان، براساس اندازه گيری ردپاها که در سال 2001 انجام گرفت، 9844 قلاده پلنگ برآورد شد. در کشورهای عربی، زيرگونه ای از پلنگ زيست می نمايد که از ساير زيرگونه ها کوچک جثه تر است و جمعيت آن در سرتاسر شبه جزيره عربستان، کمتر از 200 قلاده می باشد، ولی بدون شک، درمعرض خطرترين زيرگونه پلنگ دنيا، پلنگ آمور يا خاور دور است. از اين زيرگونه که در بخشهای شرقی سيبری و همچنين کره زيست می کند، تنها جمعيت کوچکی باقيمانده که مهمترين زيستگاه آن در روسيه سالهاست که از 35 قلاده فراتر نرفته است.

 
  وضعيت جمعيت زيرگونه های مختلف پلنگ:

 

نام زيرگونه برآورد جمعيت وضعيت براساس طبقات IUCN

 

ايرانی 871 تا 1290 EN

 

سری لانکا 700 تا 950 EN

 

جاوه ای 323 تا 525 )کمتر از 250 فرد بالغ زادآور) CR

 

عربی 200 CR

 

آمور 100 CR

 

آفريقايی 000/600 تا 000/900 (بطور متوسط 000/700)

 

جنوب چين ؟ ?

 

شمال چين ؟ ?

 

هندی 9844 ?

 
 

ايران، آخرين اميد پلنگ در غرب آسيا:

 

در سال 2005 برآورد شد که کمتر از 1300 قلاده پلنگ در غرب آسيا درمحدوده ای که قفقاز، ترکمنستان، جنوب روسيه، پاکستان، افغانستان و ايران را در برمی گيرد، زيست می نمايد. نکته قابل توجه آنست که حداقل 60 تا 70 درصد اين جمعيت، در داخل مرزهای ايران می باشد. ايران بدون شک آخرين قلمرو زيستا برای پلنگ ايرانی در غرب آسيا به شمار می رود.

 

بيش از 30% جمعيت پلنگ در ايران، در شمال شرقی کشور وجود دارد، استانهای خراسان رضوی و شمالی، گلستان، مازندران و سمنان هنوز بيش از بسياری از ديگر استانها پلنگ دارند. در جنوب، فارس را بايد پرجمعيت ترين استان کشور در نيمه جنوبی کشور دانست. در جنوب شرقی کشور، اطلاعات بيشتری درخصوص وضعيت و پراکنش پلنگ در استان پهناور سيستان و بلوچستان در سالهای اخير بدست آمده و حداقل 5 منطقه در سرتاسر اين استان، زيستگاه پلنگ می باشد. در شمال شرقی ايران، آذربايجان شرقی متراکم ترين استان از حيث پلنگ است و منطقه کيامکی شناخته شده ترين زيستگاه اين استان می باشد. در مرکز ايران، شهرستان بافق يزد معتبرترين زيستگاه اين گربه سان در ميان استانهای کوير مرکزی (مانند اصفهان و يزد) می باشد. ولی اطلاعات موجود درباره بزرگترين گربه سان ايران از غرب کشور بسيار ضعيف است. درباره پلنگ کرمانشاه و کردستان کمتر سخن گفته شده و به نظر می رسد ايلام از اين نظر اطلاعات بيشتری را در دسترس دارد. در جنوب، استانهای هرمزگان، بوشهر و خوزستان، پيش از آنکه آخرين انشعابات زاگرس وارد جلگه های ساحلی شوند، می توان آثاری را از پلنگها رؤيت نمود. درمجموع، شايد به جرأت بتوان گفت که اکثر مناطق کوهستانی و جنگلی کشور زيستگاه پلنگ بوده و عمدتا هستند و تقريبا تمامی استانهای کشور در حوزه پراکنش اين جانور قرار دارند.

 
 

نخستين گامها برای شناخت پلنگ

 

پلنگ تا ابتدای دهه 1970 گونه چندان شناخته شده ای در طبيعت نبوده و در اين دهه بود که مطالعه روی پلنگ معمولا در کنار ساير گونه ها آغاز گرديد. نخستين مطالعات جدی در ميانه دهه 1970 روی اين گونه در آفريقا آغاز شد و سپس در دهه 1980 به حوزه انتشار اين جانور در آسيا رسيد. از آن زمان تاکنون، بيش از 200 کتاب، مقاله و گزارش درباره پلنگ در سرتاسر دنيا منتشر گرديده و پلنگ را طی کمتر از 4 دهه به يکی از شناخته شده ترين گربه سانان دنيا بدل نموده است.

 علی رغم آنکه امروزه پلنگ يکی از شناخته شده ترين گونه های گربه سانان در سرتاسر دنيا به شمار می رود، ولی به جرأت می توان گفت تا دهه گذشته تقريبا هيچ مطالعه ای در زمينه اين گربه سان کشورمان صورت نگرفته بود. شايد به جرأت بتوان سرمنشأ آغاز مطالعات و فعاليتهای حفاظتی گسترده دهه جاری در زمينه پلنگ ايرانی را مقاله کلاسيک آقايان کيابی، دره شوری، قائمی و جهانشاهی در سال 2002 با موضوع مرور کلی وضعيت اين گونه در کشور دانست. اين نويسندگان، گزارشی از وضعيت جمعيت پلنگ در ايران ارائه دادند.

 پس از اين مقاله، مطالعات متعددی در اين زمينه در کشور آغاز شد. در اين ميان، ورود فناوری دوربين های تله ای باعث گرديد مطالعات در زمينه پلنگ وارد مرحله جديدی شده و مطالعات بوم شناختی علمی تری انجام گيرد. در اين ميان مطالعات متعددی در مناطق ساريگل، البرز مرکزی، بمو، خجير، بيرک، قرخود، گلستان، کلاه قاضی، توران، تندوره، بشاگرد و کيامکی صورت گرفت که بعضا نتايج آنها نيز منتشر گرديده است. درحال حاضر، 7 مقاله و گزارش علمی درباره پلنگ در ايران منتشر شده، حدود 10 پايان نامه نيز درباره آن اجرا گرديده است.

 در خارج از ايران، مطالعات در زمينه پلنگ ايرانی نيز چندان گسترده نبوده است. در واقع زيرگونه پلنگ ايرانی که در محدوده قفقاز، ترکمنستان و افغانستان پراکنش دارد، يکی از ناشناخته ترين زيرگونه های اين جانور به شمار می رود که خوشبختانه در سالهای اخير مطالعاتی در کشورهای مختلف آغاز شده است.

 
  زيستگاه:

 

به دليل سازگاری بالا، پلنگ می تواند در مناطق مختلف با طعمه‌هاي مختلف زندگي کند و خود را با شرايط وفق دهد. هر كجا كه آب و طعمه‌هاي مطلوب در سرزمين محل زندگيش يافت شود، می توان انتظار داشت که اين جانور هم در آن مكان يافت ‌شود. از همين رو اين حيوان در بسياري از مناطق دنيا زيست می کند. از علفزار‌هاي گرم و باز آفريقا گرفته تا جنگل‌هاي مرطوب وحاره‌اي هند و آفريقا، كوهستان‌هاي سرد و صخره‌اي خاورميانه و جنگل‌هاي سرد خاور دور و روسيه.

 در ايران پلنگ در تقريبا تمامی انواع زيستگاه های موجود در ايران، از ارتفاعات البرز و زاگرس تا ارتفاعات کويری و جنگلها تا مناطق ساحلی خزری و همچنين مناطق مناطق کوهستانی و صخره ای خليج فارس و دريای عمان زيست می کند. به عبارت ديگر هر جا طعمه کافی وجود داشته باشد، پلنگ نيز می تواند زندگی کند و تنها از بيابانهای مرکزی ايران اجتناب می نمايد.

 

پراکنش وسيع در طيف گسترده ای از انواع زيستگاه ها نشان دهنده قابليت سازگاری بالای اين جانور است. همين پديده باعث گرديده که اين گربه سان از تغييرات زيادی در اندازه و ترکيب پوستی برخوردار گردد. به عنوان مثال، در گذشته بيش از 10 زيرگونه براساس نوع زيستگاه و الگوی رنگ بدن در آفريقا معرفی می شده که در انواعی از زيستگاه ها از بيابانها تا جنگلهای بارايی زيست می نمودند، ولی امروزه مطالعات ژنتيک مولکولی ثابت نموده که تمامی پلنگهای قاره سياه تنها متعلق به يک زيرگونه می باشند.

 در ايران نيز به دليل پراکنش وسيع و تنوع زيستگاه ها تا دو دهه بيش، 4-3 زيرگونه برای پلنگها برشمرده می شد که امروزه نه فقط تمامی آنها، بلکه تمامی پلنگهای غرب آسيا (به استثنای شبه جزيره عربستان) در قالب يک زيرگونه با نام پلنگ ايرانی معرفی می شود.

 
 مشخصات:

 

پلنگ داراي جثه‌ي بزرگ و بدني عضلاني و قابل انعطاف است. سر آن پهن و کشيده است. دست و پاي پلنگ کوتاه که به 4 انگشت در پا و 5 انگشت در دست ختم می شود. البته تنها چهار انگشت از 5 انگشت دستها با زمين تماس دارد و انگشت پنجم كه در واقع انگشت شست مي باشد، بالاتر از بقيه انگشتان و در پشت دست قرار گرفته و با زمين تماس ندارد. پنجه‌هاي پلنگ قوي و تيز است. دم پلنگ بلند و گوشهايش کوچک و گرد است. سطح بدن پوشيده از موهاي نرم و کوتاهي به رنگ کرم نخودي است كه در قسمت‌هاي زيرين بدن کم رنگ‌تر مي‌شود. بدن پلنگ پوشيده از خال‌هاي گرد و توخالي شبيه به گل است.

 پلنگ بزرگترين گربه خالدار آسيا و آفريقاست. طول سر و بدن 110 تا 180 سانتيمتر، طول دم 60 تا 100 سانتيمتر و ارتفاع بدن به 45 تا 70 سانتيمتر می رسد. نرها نيز از ماده ها بزرگتر بوده و 30 تا 50 درصد سنگينترند. بزرگترين نرها گاهي سه برابر کوچکترين پلنگ ها هستند. برخي از کوچکترين پلنگهاي آفريقايي از کوه هاي دماغه اميد کيپ در آفريقای جنوبی هستند که وزن نرهاي بالغ 31 و ماده هاي بالغ 21 کيلوگرم است. گزارشهاي مشابهي درمورد پلنگهاي فلسطين وجود دارد. در مناطق بيشه ای و ساوان پارک ملي کروگر آفريقاي جنوبي، دو پلنگ را زنده گيري نمود که نر بوده و وزنشان 70 کيلوگرم بوده است. وزن بزرگترين ماده زنده گيري شده در آن منطقه 2/43 کيلوگرم بوده است. حتي گزارشهايي مبني بر پلنگهاي 90 کيلوگرمي از آفريقا وجود دارد، البته اغلب آنها معده پر داشتند که 20% وزن بدن آنها را تشکيل مي داد. در متون علمی متعددی، ذکر شده که پلنگهاي نر از مناطق کوهستاني ايران و مرکز آسيا جثه بزرگي داشته و حتي با وزن 90 کيلوگرم نيز گزارش شده است، ولی در بررسی هايی که توسط نگارنده روی حدود 35 قلاده پلنگ از سرتاسر کشور صورت گرفت، پلنگهای ايران به ندرت بيش از 70 کيلوگرم وزن دارند. هرچند که نمونه هايی از پارک ملی گلستان و ساريگل گزارش شده که حدود 85 تا 90 کيلوگرم وزن داشته اند. ولی تابحال ماده ای با وزن بيش از 50 کيلوگرم از ايران گزارش نشده است.

 اين تفاوت آشکار جمجمه نرها و ماده ها همراه با تفاوت در اندازه هاي کلي بدن شايد مبين آن باشد که نرها و ماده ها عادات غذايي بسيار متفاوتي داشته باشند. در بررسی بيش از 70 جمجمه از پلنگ از مناطق مختلف ايران طی 2 سال گذشته، اين نتيجه بدست آمد که اندازه جمجمه نرها و ماده ها بسيار تفاوت داشته، بطوريکه بزرگترين ماده ها به ندرت حتی از نرهای بالغ جوان جمجمه بلندتری دارند. به عبارت ديگر دوريختی (Dimorphism) در پلنگها کاملا مشهود است. پلنگها مي توانند فواصل زيادي را بپرند و پلنگي مشاهده شده که توانست حداقل 6/6 متر بپرد. حتی مشاهده شده که پلنگها می توانند شنا کنند و برخی گزارش داده اند که پلنگهايی را مشاهده نموده اند که شنا در رود ارس خود را از آذربايجان به ايران رسانده اند.

 

اثر انگشت در پلنگ‌ها!

 

هيچ دو پلنگي را نمي‌توان يافت كه خال‌ها روي بدن و يا صورتشان با هم يكسان باشد، دقيقا مانند اثر انگشت انسان‌ها که در هيچ دو فردي يکسان نيست. در واقع، يكي از راه‌هاي تشخيص پلنگ‌هاي مختلف در طبيعت از يكديگر، استفاده از همين خال‌ها است كه هر كدام براي هر فرد اختصاصي است. خالهاي روي پوزه، اطراف سبيل، پيشاني، زير چشم و زير چانه و همچنين خالها و الگوي رنگهاي روي شکم برای شناسايی افراد تاحد 95% کافی می باشد. اين خالهای منحصربفرد بهترين و کارآمدترين روش برآورد جمعيت پلنگها در طبيعت است، بطوريکه از وسيله خاصی بنام دوربين تله ای برای اين منظور استفاده می شود. اين دوربين ها نسبت به هر جانوری که از مقابلشان حرکت می کند، حساس بوده و از آن عکس می گيرند. تصويرهای متعددی که در يک دوره در يک زيستگاه گرفته می شود، مورد بررسی قرار گرفته و خالهای پلنگها با يکديگر تطبيق داده می شود تا مشخص شود چند قلاده پلنگ در منطقه هدف زيست می نمايد.

 
 

پلنگ و پسرعموهايش:

 

در ميان عموم، پلنگ با انواعی از گربه سانان اشتباه گرفته می شود که عبارتند از ببر، جگوار و يوزپلنگ. ببر برخلاف پلنگ دارای نوارهای عرضی می باشد. جگوار نيز تنها در آمريکای جنوبی زيست می کند، دارای خالهای بزرگ مانند پلنگ می باشد، با اين تفاوت که درون خالهای آن برخلاف پلنگ خالی نبوده و خالهای کوچکتری درون آن وجود دارد. ولی به علت شباهت ظاهري اسم يوزپلنگ‌ها و پلنگ‌ها اكثر اوقات آن‌ها با هم اشتباه گرفته مي‌شوند. پلنگ‌ها بدني عضلاني و قوي، خال‌هاي توخالي و شبيه گل و آرواره‌هاي پهن و قوي دارند؛ حال آنكه يوزپلنگ‌ها بدني كشيده، دست و پايي بلند و خال‌هاي تو پُر دارند. در ضمن بارزترين خصوصيت يوزپلنگ‌ها وجود "خط اشك" در صورت آن‌ها است.

 
 

 اکولوژي و رفتار :

 

پلنگها جانوراني ساکت و بي سر و صدا هستند و مخفي کارانه زندگي مي کنند. اين جانور بطور شگفت انگيزي در مناطقي که بعيد به نظر مي رسد جانوري با چنين جثه اي بتواند مخفي شود، مي تواند خود را به سادگي ازنظرها پنهان نمايد. غذاي اين جانور مي تواند هر چيزي باشد، از سوسک تا اِلاند. در هر جايي مي تواند پناه بگيرد، از بوته هاي پراکنده تا غارهاي کوچک. در صحراي کالاهاري پلنگها در هر 10 روز فقط يک بار براي نوشيدن آب به آبشخورها مي آيند. با اينکه به نظر نمي رسد براي زندگي در برف سازگار باشند، در چين و روسيه پلنگ در دماي پايين تر از صفر درجه به مدت طولاني دوام مي آورند. دو عامل اصلي براي پلنگها در هر جايي مي تواند محدودکننده باشد: الف) حضور رقبا و ب) حضور انسان. در بسياری از مناطق، پلنگها با طعمه خواران بزرگ جثه ديگر همزيست هستند. در آفريقا شير و کفتار خالدار و در آسيا، ببر و سگ وحشي. همه اين جانوران قادر به کشتن پلنگها و تصاحب لاشه شکارشان هستند، لذا به منظور همزيستی با اين جانوران، پلنگها به انواعی از گريزگاه نياز دارند. به علاوه، تا زمانيکه مورد آزار قرار نگرفته و امنيت دارند در نزديکی انسانها می توانند زندگی نمايند. در ايران نيز گرگ ها را بايد رقيب طبيعی اصلی اين جانور به شمار آورد، بطوريکه دسته های گرگ در برخی مناطق مشاهده شده که به پلنگها حمله نموده و لاشه شکار آنرا ربوده اند.

 عموما بر اين عقيده اند که پلنگها عمدتا شبزي هستند، البته اين عقيده در برخي مناطق که پلنگها به شدت شکار شده يا از دست انسان به ستوه آمده اند، صدق مي کند. گزارش شده که در مناطقی که ببر و شير زندگی نمی کند، پلنگها کمتر شب فعال و فعاليت بيشتری روی زمين دارند که مثال مشهود آن، کشور جزيره ای سری لانکاست که رؤيت پلنگ در روز کاملا طبيعی است. در کالاهاري پلنگها در شب حرکت مي کنند اما در خلال ساعات اوليه شب و دوباره قبل از طلوع آفتاب پي در پي استراحت مي کنند. در مقابل پلنگها در بيابانهاي جودين در جنوب فلسطين به ندرت در شب شکار مي کنند، بجز زمانی که به دنبال شکار تشی يا گربه در نزديکی سکونتگاه های انسانی باشند. طعمه عمده پلنگ در اين منطقه، هايراکس و کل و بز بوده که روزفعال می باشند که طبيعتا باعث می شود پلنگها نيز روزفعال باشند. در جنوب کيپ آفريقا پلنگها عمدتا روززي اند و اوج زمان حرکتي آنها در اواخر صبح و دوباره در اواخر بعدازظهر يا اوايل عصر می باشد. آنها از اواسط شب تا بعد از طلوع آفتاب به استراحت می پردازند. تجزيه و تحليل سرگين پلنگها از چهار منطقه در کوه های کيپ نشان داده آنها به شدت از هايراکس صخره ای که روزفعال بوده و در شب قابل دسترس نيستند، تغذيه نموده اند. ساير طعمه های موجود در اين منطقه که عموتا شامل آنتلوپ های کوچک جثه است نيز روزفعال هستند.

 نصب گردندبندهای راديويی بر گردن يک پلنگ نر و ماده و پايش آن در پناهگاه هوای خاخائنگ Huai Kha Khaeng در تايلند نشان داد که هر دو طي شب و روز حرکت کرده و هر دو حدود 49 تا 67 درصد زمان شبانه روز را فعال بوده اند. الگوي مشابهي نيز در ميان پلنگهاي پارک ملی کائنگ کراچان Kaeng Krachan تايلند مشاهده شد. اين الگو و شدت فعاليت بطورچشمگيري با بيشتر مشاهدات صورت گرفته از پلنگها تفاوت داشت. اگرچه يک ماده پلنگ همراه با توله هايش در پارک ملی چيتاوان در 75% اوقات فعال بود. البته در پناهگاه هوای خاخائنگ Huai Kha Khaeng جمعيت ببر اندک و در پارک ملی کائنگ کراچان Kaeng Krachan اصلا ببری وجود ندارد که شايد تفاوت الگوهای فعاليت را توضيح دهد. به علاوه، ميزان فعاليت بالاي اين پلنگها ممکن است با ميزان پايين جمعيت طعمه هاي بزرگ و متوسط جثه رابطه داشته باشد که پلنگها را ناگزير از صرف زمان بيشتري براي يافتن غذا مي نمايد.

 
 
 

پلنگ‌هاي قلمروطلب!

 

پلنگ‌ها جزء جانورانی هستند که از محدوده ای بنام قلمرو در برابر ساير همنوعان خود دفاع می کنند. اندازه قلمرو پلنگ‌ها در شرايط عادي بين 5 تا 50 كيلومتر مربع در نوسان است؛ اما ممكن است از اين مقدار هم فراتر رود. به طور كلي اندازه قلمروي پلنگ‌ها به عوامل مختلفي چون جنسيت، سن، غني بودن محل زندگي از لحاظ طعمه و حضور يا عدم حضور شكارچيان بزرگ ديگر در آن بستگي دارد. پلنگ نری در منطقه حفاظت شده بافق يزد، طی 6 ماه در سال 1386، محدوده ای به وسعت 67000 هکتار را تحت پوشش خود قرار داد که اين يافته بواسطه وجود يک گردنبند مجهز به GPS روی گردن آن بدست آمد. در سال 1386 از پلنگ ماده ای نيز در اکثر بخشهای پارک ملی 6000 هکتاری ساريگل در نزديکی شهرستان اسفراين که دوربين های تله ای در آن نصب شده بود، عکس گرفته شد. معمولا قلمرو نرها بزرگتر از ماده ها بوده و قلمرو چند ماده را در برمی گيرد.

 پلنگ‌ها به طور مداوم به مرزهای اين قلمرو سركشي مي‌كنند و با علائم و نشانه‌هاي مختلف سرتاسر مرزهاي قلمروشان را نشانه گذاري مي‌كنند. اين علائم به دو گروه علائم بصري، علائم وابسته به بويايي و همچنين علائم صوتی تقسيم مي‌شوند. علائم بصري شامل پشته كردن خاك، سرگين و همچنين در مناطق پر درخت، پنجه كشيدن بر روي درختان هستند. علائم وابسته به بويايي نيز شامل ادرار با حجم كم است كه بر روي جاي پنجه‌كشي روي درخت و بر روي محل پشته كردن خاك و يا روي قسمت‌هاي انتهايي گياهان و بوته‌ها، اسپري مي‌شود. غرش کردن نيز نوع ديگری از علائم صوتی است که به ساير پلنگها هشدار می دهد "از قلمرو من بيرون برو"، البته اين اتفاق اگر در فصل جفتگيری رخ دهد برای دعوت از ماده ها نيز صورت می گيرد. گاهي اوقات پلنگ‌ها براي تاكيد بيشتر از تلفيق اين علائم استفاده مي‌كنند. پلنگ‌ها به صورت مرتب حدود قلمروي خود را دائما‍ً مشخص مي‌كنند و مسيرهاي استراتژيك را از لحاظ طعمه مورد بررسي قرار داده و به اين شكل تمام قلمرو را مورد بازديد قرار مي‌دهد.

 
 

 عادات غذايی :

 

پلنگ‌ها به نسبت ساير گربه‌سانان داراي قدرت شكارگري بالايي مي‌باشند. آن‌ها به علت قدرت بينايي بسيار خوبي که دارند، برخلاف سگ‌سانان كمتر شكار را از روي بو تعقيب مي‌كنند. آن‌ها با كمين كردن در مسير طعمه، همراه با دويدن و پرش ناگهاني آن را شكار مي‌كنند. علاوه بر بينايي بسيار قوي خصوصيت‌هاي منحصر به فردي نيز دارد. مثلا قسمت زيرين و بخش داخلي پاهاي پلنگ از موهاي نرمي پوشيده شده است كه موجب مي‌شود صداي پاي او به هنگام گام برداشتن كاملا خفه شود و به راحتي, بدون اينكه طعمه متوجه شود، به آن نزديك شود.

 داخل گوش‌هاي پلنگ پوشيده از موهاي ريزي است كه حساسيتي فوق‌العاده‌اي نسبت به جريان باد دارد. اين موها كوچك‌ترين تغيير جهت باد را مشخص مي‌كند و پلنگ مي‌فهمد كه در صورت تغيير ندادن مسير، طعمه بوي او را مي‌فهمد و فرار مي‌كند. اين توانايي است كه شيرها از داشتن آن محرومند.

  پلنگها طعمه خواراني فرصت طلب هستند و به محض مواجهه با جانوران آسيب پذير به آنها حمله مي کنند. در کالاهاري ردپاها حاکي از آن هستند که پلنگها معمولا طعمه هاي کوچک را بدون کمين يا تعقيب آگاهانه شکار مي کنند. در سرنگتي نيز گزارش شده که پلنگها در ميان بوته هاي کوچک به دنبال جانوران کوچک گشته و هر جانور کوچکی که از ميان آنها به بيرون می جهد را شکار مي کنند.

 در واقع، پلنگها هرچه بتوانند بگيرند را شکار می کنند. با اينکه در بسياری از مناطق رژيم غذايی پلنگها عمدتا از پستانداران کوچک تا متوسط جثه تشکيل يافته (5 تا 45 کيلوگرم)، ولی توانايي آنها براي شکار جانوران بسيار کوچک جثه به آنها اجازه مي دهد که در جاهايي که طعمه هاي بزرگ جثه سالهاست که از بين رفته اند نيز بتوانند بقاي خود را حفظ نمايند. پلنگها از گستره وسيعي از طعمه ها با اندازه هاي متفاوت شکار مي کنند و نسبت به ساير گربه سانان، رژيم غذايي متنوع تري دارند. در رژيم غذايي پلنگها در جنوب صحراي بزرگ آفريقا، حداقل 92 نوع طعمه مختلف ثبت شده است. بطور مثال در سرنگتي 137 لاشه شکار پلنگي که مورد بررسي قرار گرفته بودند، مربوط به 31 گونه طعمه مختلف بود، درحاليکه 1180 لاشه شکار شير تحت بررسي توانسته بودند فقط 22 گونه را شکار نمايند. بطورکلي رژيم غذايي پلنگ در هر منطقه نشان دهنده فهرست طعمه هاي قابل دسترس در آن منطقه مي باشد. در مقايسه ببر فاقد سازگاری غذايی و زيستگاهی بالای پلنگ بوده و همين عدم توانايی باعث گرديده که در خيلی از مناطقی که زيستگاه آن ازبين رفته و طعمه های اصلی آن نابود شده است، خود آن نيز منقرض گردد.

 پلنگها اگر بتوانند از پرندگان هم تغذيه مي کنند، پرندگاني مانند کبوتر، کبک، مرغ شاخدار، قرقاول، کرکس و حتي شترمرغ. خزندگان، دوزيستان، بي مهرگان و حتي مواد گياهي نيز از نظر پلنگ دور نمي ماند. در ايالت گوجارات هندوستان، مشاهده شده که پلنگها تعداد زيادی هندوانه خورده اند. مانند ساير گربه سانان، پلنگهاي هر منطقه ممکن است در شکار يک نوع طعمه خاصي رجحان و تبحر داشته باشند. اين ويژگي هاي فردي ممکن است به واسطه يادگيري و تجربه حاصل شود. مثلا در سرنگتي مشاهده شده که يک پلنگ طي 21 روز، 11 شغال شکار کرده است. در کالاهاري، يک پلنگ نر به صورت تخصصي تشي را در زمان خروج از لانه شکار مي کرده و 4 بار در 12 روز اين کار را انجام داده است. در مناطقي که پلنگها در نزديکي سکونتگاه هاي انساني زيست مي کنند، رژيم غذايی شان غالبا شامل سگ، گربه و دام اهلي مانند گوسفند، بز، گوساله و خوک مي شود. مواردی از کشتار بيش از حد گاهی اوقات درمورد دامهای اهلی رخ می دهد و در هر بار ممکن است توسط پلنگها جانوران زيادي کشته شود (مثلا بيش از 10 در يک شب) درحاليکه تنها معدودي از آنها را واقعا مي خورد. در ايران چنين مواردی تنها در برخی مناطق جنوبی کشور رخ داده است.

 به نظر مي رسد که در اغلب زيستگاه ها، رژيم غذايي پلنگها از تراکم نسبی طعمه هاي سم دار پيروی نموده و فراوانترين گونه اصلی ترين طعمه شان است. درعين حال، ممکن است پلنگها رجحانهايی را به رده هاي سني و جنسي خاصی نشان دهند، نه فقط در مورد طعمه هاي اصلي شان، بلکه همچنين درمورد گونه هاي ديگر به واسطه تغيير در آسيب پذيري، تولد نوزدان و تغييرات فصلي در ساختار زيستگاه. بطورمثال در پارک ملي ناگاروهول هندوستان، پلنگها به آسانی گوزنهای خالدار فراوان را شکار می کنند، ولی نرهای يک ساله را بيش از نسبتشان به قابليت دسترس آنها می گيرند. در کروگر نيز پلنگها ايمپالاهاي جوان نر را بيش از آنچه انتظار مي رفته شکار کرده بودند و به صورت معنی داری بيشتر در فصول خشک شکار شده بودند تا در فصول باراني. همچنين پلنگها در کروگر بطور انتخابي ايمپالاهاي ماده پيرتر را شکار کرده بودند. در جنوب کالاهاري، پلنگها ارجحيت معنی داری را به اسپرينگ باکهاي نر نشان دادند. در ايران، پلنگها عمدتا قوچ ها و کل ها را شکار می کنند و معمولا اين تلاش آنها بر روی افراد بالغ متمرکز است. دلايل متعددی برای اين رفتار پلنگها بيان شده است. به عنوان مثال، ماده ها هميشه هشيارتر از نرها بوده و چابکتر از آنها هستند. به علاوه نرها، بخصوص جوانترها بيشتر توسط بالغ ها به حاشيه گله رانده می شوند که البته در اين حالت بيشتر در معرض خطر شکار شدن هستند.

 در ايران، مطالعات متعدد نشان داده که پلنگها از جانوران متنوعی تغذيه می کنند، به عبارت ديگر کمتر جانوری در زيستگاه پلنگ ايرانی است که طعمه آن نشود. در منوی غذايی پلنگ ايرانی می توان گونه های زير را مشاهده نمود:

 

1. قوچ و ميش

 

2. کل و بز

 

3. آهو

 

4. پايکا

 

5. روباه

 

6. گرگ

 

7. سگ اهلی

 

8. گاو

 

9. گوسفند و بز اهلی

 

10. اسب و الاغ

 

11. شتر

 

12. مرال

 

13. شوکا

 

14. گراز

 

15. تشی

 

16. جوندگان

 

 در منطقه البرز مرکزی شمالی، مطالعات نشان داد که علی رغم تنوع در رژيم غذايی، پلنگها کل و بزها را بيش از هر طعمه ديگری "ترجيح می دهند". در ماهی سراهای نزديک تهران، پلنگی را به کرات ديده اند که به انبار غذای ماهی ها دستبرد می زده است. در بسياری از مناطق مانند تندوره، سالوک و ساريگل، بقايای پايکا به وفور در سرگين پلنگها يافت می شود. در لاشه گشايی يک ماده پلنگ جوان در پارک ملی گلستان، مقادير زيادی تيغ تشی در روده جانور مشاهده گرديد، بدون آنکه حتی کوچکترين زخمی ايجاد نمايد. علاقه پلنگ به سگ بسيار معروف است و در مناطق مختلف اين جانور سگ گله را کشته و با خود می برد. در منطقه آريز بافق، تابحال چند مورد حمله پلنگ به شتر، حتی شترهای نر بزرگ ديده شده است. در يک مورد، محيط بانان وقتی به لاشه شتر نزديکی می شوند، پلنگی را می بينند که از دل آن شتر بزرگ بيرون آمد و فرار کرد. در ارتفاعات البرز، حتی بقايای زباله در سرگين پلنگها بدست آمد. در خيلی از مناطق، پلنگها حتی از گياه هم تغذيه می کنند. يافتن سنگ و خاک نيز در بقايای سرگين پلنگها نيز رايج است. ولی بقای بلندمدت پلنگ در هر منطقه ای عمدتا منوط به حضور کل و بز و قوچ و ميش است.

 در مناطق جنگلی، پلنگ گاهی اوقات لاشه شکار خود را به بالای درختان می برد که اين کار را احتمالا برای جلوگيری از سرقت لاشه شکار توسط خرسها انجام می دهند. مواردی از اين رفتار در مناطق مختلف مشاهده شده که لاشه شوکا، سگ و حتی دام اهلی را بالای درخت برده است.

 عای رغم آنکه گاهی اوقات پلنگ برای سيرنمودن شکم خود چاره ای جز حمله به دامهای اهلی ندارد، ولی در ميان بسياری از دامداران نوعی حس احترام به پلنگ ديده می شود. اکثر دامداران، پلنگ را دارای "مرام مردانه" می دانند، چراکه برخلاف گرگ که در مواجهه با گله دام چندين رأس را می کشد، ولی تنها يکی را می برد، پلنگ خيلی آرام تنها يک رأس را شکار کرده و همان را می برد و چندين روز را با همان سر می کند. ازهمين رو، در مقايسه با گرگ، اکثر دامداران تحمل پذيری بسيار بيشتری نسبت به پلنگ دارند، چون معتقدند "مردانه تنها يک گوسفند را برای سيرنمودن شکم خود می برد که قابل تحمل است".

 
 

توليد مثل

 

مشاهدات در طبيعت مبين آنست که پلنگ ها دوران جفت گيري کوتاهي دارند. در کالاهاري جفتهای پلنگ بيش از يک روز با يکديگر مشاهده نشده اند. در کروگر ميانگين همراهی نر و ماده 2 روز بود، حال آنکه اين دوران از يک تا 4 روز متغير بود. در مناطق مختلف مشاهده شده که پلنگها 2 تا 7 روز تشکيل جفت داده و پس از اين دوران جفتگيری کوتاه از يکديگر جدا می شوند. با اينحال، خيلی اوقات وقتی يک جفت پلنگ بالغ در طبيعت ديده می شود، تعبير به يک جفت نر و ماده می شود، درصورتيکه همراهی نر و ماده تنها به چند روز محدود می شود.

طبق مطالعات صورت گرفته در پارک ملی ساريگل خراسان شمالی، فصل جفتگيری پلنگ ايرانی در اين منطقه از اوايل بهمن آغاز شده و در اواخر اين ماه به اوج می رسد. در منطقه بيرک سيستان و بلوچستان نيز صدای غرش مستی پلنگها در اواخر بهمن و اوايل اسفند شنيده شد. در اين زمان از سال، تحرک پلنگها در سرتاسر قلمروشان بيشتر بوده و بيش از هر زمان ديگری به علامتگذاری می پردازند. اين عمل در واقع نشانه ای از روزهای پيش از زمان جفتگيری است. البته بيشتر معاشرت هاي جفت گيري ظاهرا ناموفق است و فقط 2 از 13 (15%) از جفت گيري های مشاهده شده در پارک ملی کروگر آفريقا منجر به تولد توله ها گرديد. در يک جمعيت پلنگ در اسارت متشکل از 8 ماده پلنگ نيز برآورد شد که حداکثر احتمال آبستني 65% بوده است.

 توله های پلنگ پس از يک دوره بارداری به مدت حدودا 96 روز به دنيا می آيند، البته مشاهدات در باغ وحشها که مبين آنست که اين دوران از 90 تا 106 روز متغير است. تعداد توله ها معمولا يک تا سه بوده ولی گزارشهايی مبنی بر 6 توله هم وجود دارد. ولی 2 توله رايج ترين تعداد در هر زايمان است. برخی از محققين بر اين عقيده اند که تعداد توله ها با فنوتيپ پلنگها نيز تغيير می کند بطوريکه پلنگهای خالدار تعداد توله های بيشتری (بطورمتوسط 09/2) نسبت به پلنگهای ملانيستيک (سياه) (بطور متوسط 70/1) دارند. در اکثر مناطق ايران، در اواخر فروردين يا ارديبشهت ماه، توله ها معمولا به دنيا می آيند. همچنين براساس بررسی 7 خانواده از پلنگها در ساريگل و 4 مورد در البرز، نتيجه گيری شد که پلنگهای در اين مناطق معمولا 1 تا 2 توله داشته و خيلی بعيد است که بتواند بيش از 2 توله را بزرگ نمايد. مواردی مشابهی از همراهی 1 توله در گلستان، بشاگرد، بمو، هشتادپهلو لرستان، جهان نما و سوادکوه و 2 توله در مناطقی چون کيامکی، گلستان، قرخود، بيرک بلوچستان، لرستان، قوچان، گلول و سرانی، بمو و نايين نيز به ثبت رسيده است. نکته حائزاهميت آنست که در بهار سال 1388 در منطقه نکای مازندران، چند طبيعت گرد به 3 توله پلنگ که عمرشان کمتر از دو هفته بود برخورد می نمايند. البته خوشبختانه پلنگ مادر پس از ترک طبيعت گردان، سراغ توله هايش آمده و مأمن آنها را تغيير داده بود. در منطقه شن رود ديلمان گيلان نيز پلنگی با سه توله رؤيت گرديده است. ولی چنين مواردی بسيار نادر می باشد. توله ها در سن 12 تا 18 ماهگی از مادر مستقل شده و تا چند ماه پس از آن با هم می مانند. عمر اين جانور در طبيعت به ندرت به 10 تا 15 سال می رسد.

 

 پلنگ ايرانی، پرطرفدار در ميان باغ وحش ها

 

زيرگونه پلنگ ايرانی را بايد يکی از پرطرفدارترين زيرگونه های پلنگ در ميان باغ وحش‌هاي دنيا دانست و اكثر باغ وحش‌هاي مهم جهان مانند كلن، برلين، مانستر در آلمان، آمرسفورت و بيکس برگن در هلند، مارول در انگليس، سن ديه گو در آمريكا، باغ وحش ملبورن در استراليا، چك و اسكاتلند به تكثير اين نژاد مي‌پردازند. در ايران نيز درحال حاضر 6 قلاده پلنگ در باغ وحش و مراکز مربوطه در اسارت به سر می برند. دو قلاده پلنگ نر بالغ در باغ وحش تهران حضور دارند که يکی از آنها حدودا در سال 1377 از منطقه بهشهر زنده گيری شده و ديگری سوغات سفر رئيس جمهور وقت ايران در سال 1375 به کنيا می باشد. در باغ وحش وکيل آباد مشهد نيز دو قلاده پلنگ نر حضور دارند که يکی از آنها جوانتر و ايرانی است. در سالهای اخير نيز ماده پلنگ ديگری از نزديکی سوادکوه مازندران زنده گيری شد که تاچندی پيش در پارک پرديسان تهران نگهداری می شد و اخيرا به باغ وحش بابلسر منتقل شده است. در زمستان 1388 نيز يک توله نر جوان از حوالی مينودشت زخمی شده تحويل اداره کل حفاظت محيط زيست گلستان گرديد. لازم به ذکر است که اکثر موارد زنده گيری پلنگ در ايران، به دليل کشته شدن مادر توسط انسان و گيرافتادن توله ها بوده و هيچگاه سازمان حفاظت محيط زيست در سالهای اخيراقدام به زنده گيری و دور نمودن پلنگها از محيط طبيعی شان ننموده است. درحال حاضر هيچ برنامه‌‌اي براي تكثير اين گونه زيبا در اسارت در ايران وجود ندارد.

 

 پلنگ و انسان

 مشاهده پلنگ در طبيعت خيلی به ندرت رخ می دهد. اين جانور مرموز و مخفی کار اجازه مشاهده شدن را به کمتر کسی می دهد. بارها مشاهده شده که پلنگ به فاصله چند لحظه زودتر متوجه حضور انسان شده و آنجا را ترک کرده است. يک بار که در تاريکی نيمه شب زمستان به سمت ارتقاعات رهسپار شديم تا شانس خود را بيازماييم، در مسير بازگشت به رد پلنگ از روی ردپای ما پايين رفته بود. زيربارش برف نيز در ارتفاعات البرز شانس خود را برای ديدن اين جانور آزموديم، ردپاها گواهی می داد که پلنگ در نزديکی ماست ولی اجازه ديده شدن را نداد. در واقع هيچگاه نمی توان انتظار ديدن اين گربه زيبا را داشت، چون هميشه يک گام جلوتر است.

 رفتار پلنگ در مواجهه با انسان نيز بی مثال است. درحاليکه تقريبا تمامی جانوران به محض برخورد با انسان، فرار می کنند، پلنگ وقار و آرامش خود را کاملا حفظ می کند. بدون آنکه نشانی از اضطراب در خود نشان دهد، خيلی آرام به سمت نزديکترين پناه که معمولا خط الرأس کوه است می رود. ولی وقتی پشت کوه رسيد و از ديد انسان دور شد، به سرعت فرار می نمايد. شايد غرور اين جانور پرابهت اجازه نمی دهد به انسان که مهمترين دشمن آنست، پشت کرده و با فرار از خود ضعف نشان دهد.

 در دو مورد، حمله پلنگ در سالهای اخير به انسان توسط رسانه ها پوشش خبری گسترده ای داشت. درمورد نخست، پلنگی در روستای گرمی اردبيل نشان داده شد که شيشه های خانه ای را شکسته و به درون خانه ای رفته و چند نفر را زخمی نموده بود. بعيد است که واقعيت به همين صورت بوده باشد. در اسفند 1387 نيز پلنگی در نزديکی دامغان که در نزديکی روستايی گيرافتاده بود، چند نفر را موردحمله قرار داد. نتايج آزمايش هاری روی بافت مغز هر دوی آنها منفی بود. تمامی مواردی که پلنگها به انسان حمله نموده اند، تنها جراحتها و خراشهايی در دست و پاها رخ داده و تفريب هيچگاه جانور به گردن و صورت افراد حمله نکرده است، زيرا نمی خواسته آنها را بکشد. اکثر مواقع، اين جانور در گوشه ای گيرافتاده، توله هايش موردتهديد بوده يا سر لاشه شکارش بوده که در اين حالتها بيش از مواقع عادی عصبی است. به جرأت می توان گفت هيچگاه پلنگ به انسان حمله نمی کند، بلکه در مواجهه با انسان از خود دفاع می نمايد.

 مآخذ: انجمن يوزپلنگ ايرانی

http://persianwolf.blogfa.com/

 
 


 


موضوعات مرتبط: زیر گونه های پلنگ در دنیا
برچسب‌ها: پلنگ ایرانی

تاريخ : سه شنبه بیست و دوم آذر ۱۳۹۰ | 1:33 | نويسنده : mahram |